زمان جاری : دوشنبه 31 اردیبهشت 1403 - 5:00 قبل از ظهر
نام کاربری : رمز عبور : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم


سلام دوست گرامی ؛
برای مشاهده انجمن با امکانات کامل ، می بايست
ثـبـت نـام کـنـیـد یا وارد شـویـد


کاربر گرامی کاربر گرامی ؛







تعداد بازدید 1053
نویسنده پیام
baharsalehi آفلاین





ارسال‌ها : 315
عضویت: 8 /6 /1391
محل زندگی: اهواز
سن: 26
تشکرها : 261
تشکر شده : 684
داستان قشنگ شیطان و نمازگزار

مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در خانه خدا (مسجد) بخواند.

لباس پوشید و راهی خانه خدا شد.

در راه به مسجد ، مرد زمین خورد و لباس هایش کثیف شد.

او بلند شد ، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت.

مرد لباس هایش را عوض کرد و دوباره راهی خانه خدا شد.

در راه به مسجد و در همان نقطه مجدداً زمین خورد!

او دوباره بلند شد ، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت.

یک بار دیگر لباس هایش را عوض کرد و راهی خانه خدا شد.

در راه به مسجد ، با مردی که چراغ در دست داشت برخورد کرد و نامش را پرسید.

مرد پاسخ داد: "من دیدم شما در راه به مسجد دو بار به زمین افتادید ،

از این رو چراغ آوردم تا بتوانم راهتان را روشن کنم."

مرد اول از او بطور فراوان تشکر می کند و هر دو راهشان را به طرف مسجد ادامه می دهند.

همین که به مسجد رسیدند ، مرد اول از مرد چراغ بدست درخواست می کند

تا به مسجد وارد شود و با او نماز بخواند.

مرد دوم از رفتن به داخل مسجد خودداری می کند.

مرد اول درخواستش را دوبار دیگر تکرار می کند و مجدداً همان جواب را می شنود.

مرد اول سؤال می کند که چرا او نمی خواهد وارد مسجد شود و نماز بخواند.

مرد دوم پاسخ داد: "من شیطان هستم." مرد اول با شنیدن این جواب جا خورد.

شیطان در ادامه توضیح می دهد:

"من شما را در راه به مسجد دیدم و این من بودم که باعث زمین خوردن شما شدم."

وقتی شما به خانه رفتید ، خودتان را تمیز کردید و به راهتان به مسجد برگشتید ،

خدا همه گناهان شما را بخشید. من برای بار دوم باعث زمین خوردن شما شدم

و حتی آن هم شما را تشویق به ماندن در خانه نکرد ، بلکه بیشتر به راه مسجد برگشتید.

به خاطر آن ، خدا همه گناهان افراد خانواده ات را بخشید.

من ترسیدم که اگر یک بار دیگر باعث زمین خوردن شما بشوم ،

آنگاه خدا گناهان افراد دهکده تان را خواهد بخشید.

بنابراین ، من سالم رسیدن شما را به خانه خدا (مسجد) مطمئن ساختم.

نتیجه داستان:

کار خیری را که قصد دارید انجام دهید به تعویق نیاندازید.

زیرا هرگز نمی دانید چقدر اجر و پاداش ممکن است از مواجه با سختی های در حین تلاش به انجام کار خیر دریافت کنید.

پارسائی شما می تواند خانواده و قوم تان را بطور کلی نجات بخشد.

این کار را انجام دهید و پیروزی خدا را ببینید.

اگر به اشتراک گذاشتن این پیام شما را به زحمت می اندازد یا وقتتان را زیاد می گیرد ،

پس آن کار را نکنید.

اما پاداش آن را که زیاد است نخواهید گرفت.

آیا آسان نیست که فقط این داستان را به اشتراک بگذارید و این پاداش را دریافت کنید؟

* ستایش خدایی را است بلند مرتبه *



امضا :
در نبرد بین انسان های سخت و روزهای سخت
این انسان های سخت هستند که می مانند
نه روزهای سخت.
جمعه 07 تیر 1392 - 19:19
ارسال پیام خصوصی نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 3 کاربر از baharsalehi بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: admin & linda & hajmahmoodi &
برای نمایش پاسخ جدید نیازی به رفرش (تازه سازی) صفحه نیست ، برای این کار روی تازه سازی پاسخ ها کلیک نمایید !



برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.


پرش به انجمن :


تماس با ما | داستان قشنگ شیطان و نمازگزار | پیوند سایتی RSS | بازگشت به بالا