زمان جاری : دوشنبه 31 اردیبهشت 1403 - 5:49 قبل از ظهر
نام کاربری : رمز عبور : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم


سلام دوست گرامی ؛
برای مشاهده انجمن با امکانات کامل ، می بايست
ثـبـت نـام کـنـیـد یا وارد شـویـد


کاربر گرامی کاربر گرامی ؛







تعداد بازدید 1246
نویسنده پیام
baharsalehi آفلاین





ارسال‌ها : 315
عضویت: 8 /6 /1391
محل زندگی: اهواز
سن: 26
تشکرها : 261
تشکر شده : 684
پیرزنی در خواب ، خدا رو دید و به او گفت

پیرزنی در خواب ، خدا رو دید و به او گفت:

« خدایا من خیلی تنهام. آیا مهمان خانه من می شوی؟ »


خدا قبول کرد و به او گفت که فردا به دیدنش خواهد رفت.


پیرزن از خواب بیدار شد با عجله شروع به جارو کردن خانه کرد.


رفت و چند نان تازه خرید و خوشمزه ترین غذایی که بلد بود پخت.


سپس نشست و منتظر ماند.


چند دقیقه بعد در خانه به صدا در آمد.


پیرزن با عجله به طرف در رفت آن را باز کرد. پیر مرد فقیری بود.


پیرمرد از او خواست تا به او غذا بدهد.


پیرزن با عصبانیت سر فقیر داد زد و در را بست.


نیم ساعت بعد باز در خانه به صدا در آمد. پیر زن دوباره در را باز کرد.



این بار کودکی که از سرما می لرزید ، از او خواست تا از سرما پناهش دهد.


پیرزن با ناراحتی در را بست و غرغر کنان به خانه بر گشت.


نزدیک غروب بار دیگر در خانه به صدا در آمد.


این بار نیز پیرزن فقیری پشت در بود. زن از او کمی پول خواست تا برای کودکان گرسنه اش غذا بخرد.


پیرزن که خیلی عصبانی شده بود با داد و فریاد پیر زن را دور کرد.


شب شد ولی خدا نیامد. پیرزن ناامید شد و رفت که بخوابد و در خواب بار دیگر خدا را دید.


پیرزن با ناراحتی گفت:

« خدایا مگر تو قول نداده بودی که امروز به دیدنم خواهی آمد؟ »


خدا جواب داد:

« بله من سه بار آمدم و تو هر سه بار در را به رویم بستی. »





همه شب نماز خواندن ، همه روز روزه رفتن


همه ساله از پی حج سفر حجاز کردن


ز مدینه تا به کعبه سر و پا برهنه رفتن


دو لب از برای لبیک به گفته باز کردن


شب جمعه ها نخفتن ، به خدای راز گفتن


ز وجود بی نیازش طلب نیاز کردن


به مساجد و معابد همه اعتکاف کردن


ز ملاهی و مناهی همه احتراز کردن


به حضور قلب ذکر خفی و جلی گرفتن


طلب گشایش کار ز کارساز کردن


پی طاعت الهی به زمین جبین نهادن


گه و گه به آسمان ها سر خود فراز کردن


به مبانی طریقت به خلوص راه رفتن


ز مبادی حقیقت گذر از مجاز کردن


به خدا قسم که هرگز ثمرش چنین نباشد


که دل شکسته ای را به سرور شاد کردن


به خدا قسم که کس را ثمر آنقدر نبخشد


که به روی نااميدی در بسته باز کردن



 "شیخ بهایی"


امضا :
در نبرد بین انسان های سخت و روزهای سخت
این انسان های سخت هستند که می مانند
نه روزهای سخت.
دوشنبه 22 آبان 1391 - 00:29
ارسال پیام خصوصی نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 2 کاربر از baharsalehi بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: admin & mehdiamjadi &
برای نمایش پاسخ جدید نیازی به رفرش (تازه سازی) صفحه نیست ، برای این کار روی تازه سازی پاسخ ها کلیک نمایید !



برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.


پرش به انجمن :


تماس با ما | پیرزنی در خواب ، خدا رو دید و به او گفت | پیوند سایتی RSS | بازگشت به بالا